نوروز جمشیدی فرخنده باد

یقین از این خرد آفریننده در سیاست و اجتماع (نه خرد آلتی)، که تجلی غنای وجودی انسانی‌ست، سرچشمه آزادی و دموکراسی است

که جان داری و جان‌ستانی کنی… بازانتشار»

«پسندی و همداستانی کنی – که جان داری و جان‌ستانی کنی»

Posted on 01/22/2014 by رضا ایرانی

آیا اعدام انسان فلسفه هم دارد؟

++«فلسفه مجازات اعدام و ضرورت لغو آن »

پس از سی و چهار سال تازه رسیده‌اند به «ضرورت لغو اعدام»، شاید پنجاه سال دیگر پی ببرند که اساسا هیچ کُشتنی بر حق نیست و  «ضرورت لغو » آن را بخواهند!
آیا تنها اعدام می‌باید لغو شود و دیگر انواع کُشتن، مانعی ندارد؟

هنوز تا پی‌بردن به سراندیشه‌ی «قداست جان» فرهنگ ِایرانی، راه درازی در پیش است. هنوز تا درک و فهمیدن این اندیشه، که والاترین اصل فرهنگ ِایرانی است و بیانگر انسان‌دوستی، حیوان‌دوستی و طبیعت‌دوستی، و در یک سخن «گیتی دوستی» و «گیتی‌آرائی» در فرهنگ اصیل ِایران، سال‌ها فاصله هست.
هنوز نفهمیده‌اند که در فرهنگ ایرانی، حق جان‌ستاندن، از همه پیشا‌پیش گرفته شده و هیچ قدرتی، و مرجعی و الهی، و پیغمبری و لو برگزیده این الاه و یا آن الاه، و هیچ حزب و گروه سیاسی و رهبری، هیچ رهبر سیاسی و ارتشی، حق جان‌ستانی و یا امر دادن و فتوای قتل و کشتن را ندارد! حتی «پسندیدن» چنین اندیشه‌ای، در هیچ کسی از دید فرهنگ ایرانی، قابل تصور نیست!

پسندی و همداستانی کنی
که جان داری و جان‌ستانی کنی
(سخن ایرج در شاهنامه)

هنوز نفهمیده‌اند که سراندیشه‌ی «قداست جان» فرهنگ ِایرانی، بسیار افزون‌تر و نیرومندتر از هر اندیشه‌ی ترجمه‌ایست که تاکنون با آن «آشنا» گشته‌اند.

آزردن، دروغ و نادیده‌گرفتن حق انسان، راه همه در این سراندیشه، بسته شده و در این سراندیشه همه‌ی حقوق انسانی،  حمل می‌شوند.
تازه و آرام آرام، و آنهم نه همه‌ی این «پیشروان خلق»، پس از سی و چهار سال، میروند که بپذیرند زنده‌یاد شاهپور بخت‌یار، «نوکر بی‌اختیار» نبود! او انسان دلیری بود که ایران و انسان را دوست می‌داشت و  به خود استوار بود.

شاید پنجاه سال پس از این پی ببرند…

ر. ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

«بخش سه – « جمهوری ایرانی چیست؟

:برای شنیدن

انسان سرچشمه پیدایش بینش و اخلاق و قانون

انسان سرچشمه پیدایش بینش و اخلاق و قانون

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

«بخش دو – « جمهوری ایرانی چیست؟

برای شنیدن

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

جمهوری ایرانی چیست؟

برای شنیدن

نوروز جمشیدی بر همه، در سرتا سر گیتی گرامی و خجسته باد

نوروز جمشیدی بر همه، در سرتا سر گیتی گرامی و خجسته باد

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برابری، در فرهنگ ایران در «هم جانی» استپخش پایانی

:برای شنیدن

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برابری، در فرهنگ ایران در «هم جانی» است

برابری، در فرهنگ ایران در «هم جانی» است

برای شنیدن

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

تصویر انسان در فرهنگ ایرانی

برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

داد و مهر در فرهنگ اصیل ایران
برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

برای شنیدن تنها

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

جمهوری ایرانی چیست؟

jomhoriirani

فرهنگشهر  در رادیو مانی

 

برای شنیدن برنامه، بر روی آن کلیک نمائید

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

 باز نشراز سال 2018

«« جمهوری ایرانی »»

 

نمی‌دانم این چه بیماریست که «روشن‌فکران» ما بدان دچار شده‌اند؟

یکی نشسته در امریکا، ایده‌ی «پراگماتیسم و دُلاریسم» را برای ملت ایران نسخه‌پیچی می‌کند!

آن دیگری، در کشور فرانسه، یک‌ریز از «لائیک» حرف می‌زند، و تبلیغ حکومت باصطلاح «لیبرال ِ دموکراتِ لائیک» می‌کند!

یکی در انگلیس، و رفیق‌‌ش در آلمان و رفیق رفیق‌ش در کانادا، و رفیقِ رفیقِ‌ رفیق‌ش در هلند،  می‌گوید حتمن حکومت آینده باید «سکولار دمکرات» باشد!

دیگری نمی‌دانم که کجاست، با خنکی هر چه بیشتر  ، عربده حکومت » جمهوری فدرال دموکراتیک ایران» سر داده است!

 

مخرج مشترک همه‌ هم، این هست که از محتوای حکومت‌شان سخنی به میان نمی‌آورند!

 لابد فردا که به حکومت رسیدند با تیغ و شمشیرشان، معنا و مفهوم حکومت‌شان را برای ملت، روشن خواهند ساخت!
یکی این میان، نمی‌گوید بابا جان، ما ایرانی هستیم و فرهنگی چند هزاره‌ای داریم، منش و راه و روش داریم، فردوسی در شاهنامه برای ما، با داستانِ ایرج، حکومت ایده‌آل ایرانی و رابطه‌اش را با دیگر ملل در همین داستان رقم زده، و  منش ایرانیان را مشخص و برجسته نموده! آخر، مگر ما امریکایی هستیم؟ مگر ما فرانسوی هستیم؟ مگر ما سوئدی و آلمانی هستیم؟

ما همه ایرانی هستیم و حکومت آینده ما، می‌بایست بر اساس ارزش‌های فرهنگ ایرانی استوار گردد، نه فرانسه و آلمان و امریکا!!!

به این پرسش‌ها اگر بهتان بر نمی‌خورد و تُرش نمی‌کنید، خواهش می‌کنم پاسخ دهید تا  هم ملت و همه‌ی ما و هم شما، تکلیف خود را بدانیم:

‌آیا در حکومت شما، جان و خرد و زندگی فرد فرد انسان‌ها، « مقدس» (= دور از گزند و آسیب) است؟

آیا در حکومت شما، سرچشمه‌ی حکومت، سرچشمه‌ی جامعه و سرچشمه‌ی قوانین آن، مردمان ایران خواهند بود؟ یا عقیده‌‌ی شما یا کتاب و جزوه‌ای که خوانده‌اید؟ یا دین و آیینی که دارید؟ یا موهبتی که از جایی برایتان به ارث رسیده؟

آیا شما ملت را معّین می‌کنید یا ملت خودش معّین‌کننده‌ی خودش است؟

آیا در حکومت‌های شما، کسی « حق» آزار، شکنجه و قتل انسانی را خواهد داشت یا نه؟

آیا کسی حق به کُشتن،  حالا به هر عذر و بهانه‌ای، خواهد داشت یا نه؟

آیا ملت حق خواهد داشت که خود حاکمیت داشته باشد یا شما‌ها وکیل و وصی و سرملت خواهید بود؟ و ملت ناچار به سرسپردگی از شما؟

آیا اگر ارزش‌های فرهنگ مردمی ایران را، زیر پا نهادید آیا ملت حق خواهد داشت که در برابر شما ایستادگی و سرپیچی کند و شما را از قدرت بیاندازد؟

آیا نیروی مسلح کشور را به سرکوبی ملت وا خواهید داشت تا در قدرت بمانید؟

گیرم که بخت با شما بود و حکومت و قدرت را به گونه‌ای بدست آوردید،  نقدن و خواهشن بفرمائید که آیا وظیفه‌ و خویش‌کاری بلافاصله خود را در چه می‌دانید؟
آیا اساسن، نقش و وظیفه‌ و خویش‌کاری حکومت شما به جز پروردن زندگی ملت،و نگاهبانی زندگی‌شان از گزند و آزار چه می‌باشد؟

 در پایان هم،  اگر باز بهتون بر نمی‌خورد، بفرمائید که چه کسی می‌بایست فعلن این «زنگوله را به گردن گربه آویزان نماید» تا شما از راه برسید؟

با سپاس فراوان، یک ایرانی که اتفاقن نام خانوادگی‌ش نیز «ایرانی» است.

 

 

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی


زن و سکولاریته

 

از زنده یاد  پهلوان منوچهرجمالی

باز نشر: از  سال2010

مردها باید دریابند که چرا زن هستند و درتحقیر زنان، خود را بی ارج

 می سازند

 
چــرا
« زن »
 « تن = جسم= ماده »
 « دنیا »
 « زمان گذرا = جهان فانی »
 « بینش حسی، بینش حواس= خرد آزماینده
هر پنج باهم، ارج خود را در گذشته، از دست دادند ؟

و چرا آنها فقط با همدیگر، میتوانند، به « ارج و اعتبارحقیقی خود » بازگردند

 

عالم جسمانی ( تنی = تنکردی ) و دنیا ( گیتی ) و « زمان گذرایا فانی » و « اندیشیدن برپایه حواس »، وخرد ، همه « زن » هستند . هنوزهم درفارسی ، « گیتی خانم » ، نام زن هست . درعربی نیزبه دنیا : ام حباب، ام حاجب، ام ختور، ام سلمه، ام القا، ام وافر گفته میشود. دراوستا وپهلوی به جهان جسمانی

« تنکردی = تن کرتی » گفته میشود، که درواقع به معنای « زاده شدن اززهدان » است . هرچه از زهدان زاده میشود ، دنیای جسمانیست . ضدیت با دنیای جسمانی ، ضدیت مستقیم با زن است .خود واژه « تن » ، به معنای « زهدان ومجرای زایش » است ، این چه تن مرد باشد وچه تن زن . همه تن ها ، زن هستند . درفرهنگ ایران، تن وجان ( = جی+ یان) باهم جفت وهمزاد وانبازو یوغ هستند و با هم دربرابری میآفرینند . جان که « جی » باشد، و آتش جان میباشد ، گوهر ِخود ِخداهست
به عبارت دیگر، درکانون ِ تن ( جسم ) که ز ن است ، خدا میباشد. خود ِ « جی » ، نام خدای زمان وزندگی وموسیقی وشناخت است که تحول به گیتی ( دنیا وزمان ) می یابد . خدا درگیتی درتن ها و در زمان میزید
بینش حواس ، که ازآن، « خرد » پیدایش می یابد، ازهمان آتش جانی، یعنی گوهر خود خداست که از روزنه های تن ( سوراخ = سوخر= سوفر= نای = مجرای زایش ) زاده میشوند. بینش های همه حواس، همه زایش خود گوهر خدا، ازروزنه های ( کانالهای زایش ) گوناگون تن ( = زن ) هستند.

زرتشت برضد این اصل جفتی وهمزادی برخاست. این بدان معنا هست که تن و خدا، دیگر باهم جفت نیستند. خدای زرتشت، دیگر، خوشه ( کانون آتش ) نیست. خودِ واژه « زن » دراوستا، هم به معنای «زادن » و هم به معنای « شناختن » است

 بدینسان، بینش، یک پدیده زایشی از تن انسانست. این را زرتشت نپذیرفت. اهورامزدایش، در « روشنی بیکران »، جای دارد. این روشنی بیکران دراصل « روشنی ِ اَن+ ا َگرا » است، یعنی روشنی بی زهدان و روشنی بی آتش ( تخم )

بدینسان دیده میشود که دنیا وحواس و زن و تن و زمان گذرا ( فانی ) و تحول ، همه انسان را درادیان نوری ، ازخدا ، دورمیدارند . به قول مولوی


چیست دنیا، ازخدا، غافل شدن
نی قماش و نقره و فرزند و زن


برشالوده این، بینش مستقیم زایشی، از خود تن انسان که زن هست، همه این گستره ها، باهم ارج و اعتبار خود را از دست میدهند، و درست سکولاریته

 باز یافتن ارج ِ همه آنها باهـمست. زندگی در زمان گذرا و بینش مستقیم حسی و زندگی درگیتی و در تن، ارزش خود را، بدون باز گردانیدن حقوق و ارج زن به زن ، میسر نمی گردد

سکولاریته در ژرفایش، مسئله زن هست

 

ارج دادن به هریک ازاینها،  ایجاب دادن ارزش به دیگری را میکند

ارزش دادن به تن، ارزش دادن به زن است

ارزش دادن زمان فانی، ارزش دادن به زن است 

ارزش دادن به تفکرعلمی برپایه آزمایش های حسی، باز ارزش دادن به زن است

 

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زندگی مـُقـدس است


خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

سرپیچی و ایستادگی ملت ایران در برابر حکومت ضحاکی، همه قدرت‌ورزان و آخوندها را گرفتار خشم کرده است چون می‌بینند که ملت از بکاربستن حکم آنان، سر باز‌می‌تابند و  تنها راه چاره‌، در بکاربردن قهر و خشونت و قساوت‌گری در قدرت‌ورزی و سرکوبی ملت است
ملت ایران بخوبی درک کرده، از هر حکمی، از هر دستوری و از هر قانون و فرمانی که جان و خرد را بیآزرد و یا اینکه از «خرد بهمنی مردمان» سرچشمه نگرفته باشد، سرپیچی کند. درست حقانیت ملت در ایستادگی ، رفع ستم و بیداد، از همین «خرد بهمنی» می‌آید. پیکار با بیداد و ریشه‌کن نمودن آن، نخستین گام در راه پیدایش و بنیان نهادن حکومت داد است. سرپیچی و ایستادگی برابر حکومت ضحاکی، و براندازی آن، برای آفریدن و بنیان نهادن حکومت داد، ضروریست

چنین پیکاری با حکومت بیداد، در فرهنگ ایران نه تنها مجاز است بلکه حقانیت دارد
 جنگ و پیکار، با قدرتی که به جان‌ها آسیب می‌زند و جان‌ستانی می‌کند، تنها پیکاری‌است که در فرهنگ ایرانی پذیرفته می‌شود
 نه جنگ برای عقیده، یا دین و ایدئولوژی. نه پیکار و جنگ برای نژاد، یا منافع اقتصادی و یا جنگ طبقاتی
این حق سروشی(=ندای درونی و انسانی از ژرف هر انسان) ملت ایران است که در این پیکار نه تنها از خود دفاع نماید بلکه با آزاردهندگان جان و خرد مردمان، تا رفع بیداد و ستم ، «به پیکار و جنگ موقت» بپردازد
 

این درست «فرمان» سروش به کیومرث (داستان کیومرث در شاهنامه) است که بپا خیزد و به پیکاری موقت بر ضد اهریمن، برود و سپس دل از کینه و پیکار بردارد
 

ر. ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

.در منطق الطیر عطار، همه «سی مرغ» در جستجو باهم، در می‌یابند که همه با هم، سیمرغ یا شاهند

فرهنگ ایرانی، همه انسان‌ها را با هم، خدا یا سیمرغ می‌دانست و می‌داند چونکه خدا یا سیمرغ، خوشه همه انسان‌هاست
پس سامان جامعه (=حکومت) نیز می‌باید از همه انسان‌ها در اجتماع، از همه ملت، پیدایش بیابد. چنین سامانی‌است، که با خرد جوینده و آزماینده‌ مردمان، پیدایش می‌یابد. به سخنی دیگر، مردمان با خرد جوینده و هم‌پرس یکدیگر، سامان یا حکومت می‌شوند. این حکومت، این سامان، برآمده از هم‌پرسی خردهای مردمانش هست، که به مفهوم داد، حقوق و قانون رسیده‌اند و خود را در زایش چنین سامانی، پدیدار می‌سازند

 آنهایی که شکایت از نبود «رهبری» می‌کنند، این اصل فرهنگی ایران، را نادیده گرفته‌اند. ملت ایران، در تلاش است تا خود حکومت بشود. آنچه بسیار اهمیت دارد، زا‌ئیدن سامان یا حکومت، از خود است
 ملت ایران خود را در حکومت می‌زاید و پدیدار می‌سازد. در اندیشه پیدایشی، جامعه و حکومت از هم جدا نیستند. جدایی و از هم شکافتگی، پیایند تفکر خلقت است

انسان ایرانی که «صغیر» بود و ضحاک «ولی» او، میرود که تحول به انسان حکومتی در اجتماع گردد. این حق هر انسانی است که در آفریدن نظام، قانون و داد، همکار و انباز باشد. این انسان‌های جامعه هستندکه سرچشمه سامان و حکومت هستند. حقانیت حکومتی=لجیتمیسی (نه مشروعیت) تابع این سرچشمه هست، نه آخوند و شاه! نه الله و نه از هر الهی دیگر
این انسان ایرانی است که در نهادن قانون، در نهادن و بر پا نمودن نظام حکومتی خویش، و در پدیدار سازی حقوق سیاسی و اقتصادی، تحول به «شهروند» می‌یابد


این «شهروند» است که به همه می‌اندیشد، به همه سامان می‌دهد، نگران زندگی همه هست، و به شادی همه می‌پردازد

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

« دروغ »

به معنای «  اصل ضدِ زندگی » است

نه به معنای « گفتار ِنا راست و کـذ ب »

 دروغ، به معنای « دریدن، وازهم شکافتن

وازهم پاره کردن ِجـان و خـرد » است

 

حکومت ضحاکی با کشتار مردمان ایران، اصل آزردن جان وخرد انسان، اصل دروغ است

حکومت ضحاکی با کشتار مردمان ایران، اصل ضدِ زندگی است،

همه ایران‌زمین، امروز در آتش «رحمت اسلامی» می‌سوزد و اما به پیکار خود با حکومت ضحاک زمانه و اوباشان او،در درون و بیرون از میهن، ادامه می‌دهد و پیش می‌رود تا ازسرچشمه این اصل ضدِ زندگی رهایی یابد

 

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

!درود به ملت ایران، درود به فرانک‌ها و کاوه‌های ایران ‌زمین

رهایی ایران از قساوت و خونریزی حکومت ضحاکی، به کوشش و تلاش همین فرانک‌ها و کاوه‌های ایران، در افق ایران زمین پدیدار خواهد گشت

زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی

ر. ایرانی

نوروز گرامی باد

برنامه نوروزی در رادیو مانی

««زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی »»

 باز نشراز سال 2018

«« جمهوری ایرانی »»

نمی‌دانم این چه بیماریست که «روشن‌فکران» ما بدان دچار شده‌اند؟

یکی نشسته در امریکا، ایده‌ی «پراگماتیسم و دُلاریسم» را برای ملت ایران نسخه‌پیچی می‌کند!

آن دیگری، در کشور فرانسه، یک‌ریز از «لائیک» حرف می‌زند، و تبلیغ حکومت باصطلاح «لیبرال ِ دموکراتِ لائیک» می‌کند!

یکی در انگلیس، و رفیق‌‌ش در آلمان و رفیق رفیق‌ش در کانادا، و رفیقِ رفیقِ‌ رفیق‌ش در هلند،  می‌گوید حتمن حکومت آینده باید «سکولار دمکرات» باشد!

دیگری نمی‌دانم که کجاست، با خنکی هر چه بیشتر  ، عربده حکومت » جمهوری فدرال دموکراتیک ایران» سر داده است!

مخرج مشترک همه‌ هم، این هست که از محتوای حکومت‌شان سخنی به میان نمی‌آورند!

 لابد فردا که به حکومت رسیدند با تیغ و شمشیرشان، معنا و مفهوم حکومت‌شان را برای ملت، روشن خواهند ساخت!
یکی این میان، نمی‌گوید بابا جان، ما ایرانی هستیم و فرهنگی چند هزاره‌ای داریم، منش و راه و روش داریم، فردوسی در شاهنامه برای ما، با داستانِ ایرج، حکومت ایده‌آل ایرانی و رابطه‌اش را با دیگر ملل در همین داستان رقم زده، و  منش ایرانیان را مشخص و برجسته نموده! آخر، مگر ما امریکایی هستیم؟ مگر ما فرانسوی هستیم؟ مگر ما سوئدی و آلمانی هستیم؟

ما همه ایرانی هستیم و حکومت آینده ما، می‌بایست بر اساس ارزش‌های فرهنگ ایرانی استوار گردد، نه فرانسه و آلمان و امریکا!!!

به این پرسش‌ها اگر بهتان بر نمی‌خورد و تُرش نمی‌کنید، خواهش می‌کنم پاسخ دهید تا  هم ملت و همه‌ی ما و هم شما، تکلیف خود را بدانیم:

‌آیا در حکومت شما، جان و خرد و زندگی فرد فرد انسان‌ها، « مقدس» (= دور از گزند و آسیب) است؟

آیا در حکومت شما، سرچشمه‌ی حکومت، سرچشمه‌ی جامعه و سرچشمه‌ی قوانین آن، مردمان ایران خواهند بود؟ یا عقیده‌‌ی شما یا کتاب و جزوه‌ای که خوانده‌اید؟ یا دین و آیینی که دارید؟ یا موهبتی که از جایی برایتان به ارث رسیده؟

آیا شما ملت را معّین می‌کنید یا ملت خودش معّین‌کننده‌ی خودش است؟

آیا در حکومت‌های شما، کسی « حق» آزار، شکنجه و قتل انسانی را خواهد داشت یا نه؟

آیا کسی حق به کُشتن،  حالا به هر عذر و بهانه‌ای، خواهد داشت یا نه؟

آیا ملت حق خواهد داشت که خود حاکمیت داشته باشد یا شما‌ها وکیل و وصی و سرملت خواهید بود؟ و ملت ناچار به سرسپردگی از شما؟

آیا اگر ارزش‌های فرهنگ مردمی ایران را، زیر پا نهادید آیا ملت حق خواهد داشت که در برابر شما ایستادگی و سرپیچی کند و شما را از قدرت بیاندازد؟

آیا نیروی مسلح کشور را به سرکوبی ملت وا خواهید داشت تا در قدرت بمانید؟

گیرم که بخت با شما بود و حکومت و قدرت را به گونه‌ای بدست آوردید،  نقدن و خواهشن بفرمائید که آیا وظیفه‌ و خویش‌کاری بلافاصله خود را در چه می‌دانید؟
آیا اساسن، نقش و وظیفه‌ و خویش‌کاری حکومت شما به جز پروردن زندگی ملت،و نگاهبانی زندگی‌شان از گزند و آزار چه می‌باشد؟

 در پایان هم،  اگر باز بهتون بر نمی‌خورد، بفرمائید که چه کسی می‌بایست فعلن این «زنگوله را به گردن گربه آویزان نماید» تا شما از راه برسید؟

با سپاس فراوان، یک ایرانی که اتفاقن نام خانوادگی‌ش نیز «ایرانی» است.

جمهوری ایرانی چیست؟ بخش نخست

jomhoriirani

فرهنگشهر»  در رادیو مانی»

جمهوری ایرانی چیست؟  بخش نخست

برای شنیدن برنامه، بر روی آن کلیک نمائید

==========================================================================